در ادبیات توسعه میان دو مفهوم رشد و توسعه تمایز قائل میشوند. رشد مفهومی کمی است و به افزایش ظرفیت تولیدی یک کشور با به کارگیری سرمایهگذاری بیشتر یا به کارگیری فنآوری های مناسبتر اطلاق میشود. مفهومی که بیش از همه در افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور تبلور مییابد. ولی افزایش نارساییهایی مانند شکاف طبقاتی، نابرابریهای اجتماعی و تخریب محیط زیست در قرن بیستم موجب شد که مفهوم توسعه در دوران پس از جنگ جهانی دوم جایگزین رشد شود.
توسعه مفهومی کمی-کیفی است که علاوه بر رشد اقتصادی، مستلزم بهبود در شاخصهایی مانند بهداشت و سلامت، امید به زندگی، برخورداری از امکانات آموزشی، بهبود توزیع درآمد، کاهش فقر و مشارکت موثر در فعالیتهای سیاسی- اجتماعی نیز هست. در سالهای اخیر هم اقتصاددانانی از جمله آمارتیاسن و داگلاس نورث توسعه را در گرو گسترش آزادی، خودآیینی و یک نظام آموزشی مشارکتجو و کارآمد تعریف کردهاند.
شاید گزاف نباشد اگر بگوییم که ایران در نیم قرن اخیر حداقل پنج فرصت ارزشمند را برای توسعه از دست داده است. فرصتهایی که هریک میتوانستند سکویی برای پرش کشور محسوب شوند: