تاریخ سرکوبگران با تاریخ سرکوبشدهها فرق دارد. تاریخنویسی سرکوبگران با تاریخنویسی سرکوبشدهها هم فرق دارد. تاریخنویسی سرکوبگران در خدمت بازتولید تاریخ سرکوبگران است.سرکوب شدههای تاریخ معمولا صدا ندارند. صدا دادن به بیصدایان دشوارترین کار است. گاه بیصدایان تاریخ خود علیه صدا دهندهگانشان میایستند؛ زیرا فرآیندی به نام استحمار وجود دارد، زیرا روایت سرکوبکنندههای تاریخ بهسان حقیقت مزینِ مطلق و مسلم، جلوهگر میشود و اکنون نیاز به رخنهگری (breakthrough) دارد و رخنهگری در حقیقت مزین برساخته شده تاریخ، دشوارترین کارها است.رخنهگری در حقیقت مزین برساخته شدهی تاریخ، با دگرنویسی آغاز میشود. دگرنویسی مهم و خردکننده است. دگرنویسی از جزئیترین تعابیر و کلمات آغاز میشود و رفتهرفته بسط مییابد. مثلا وقتی که مینویسی رضا شاه موصوف به کبیر، محمدرضا شاه موسوم به آریامهر، دگرنویسی را آغاز میکنی و بذر تشکیک در حقیقت مزین برساختهشدهی تاریخ میکاری؛ تشکیک در سرشت شوکتمندی یک شوکتمند تاریخ و تشکیک در تاریخی که تحت لوای شوکتمندان تاریخ روایت شده است.تاریخنگاری سرکوبگران است که صدای شوکتمندان (کورش، داریوش، نادر، چنگیز، ...) تاریخ را پژواک میدهد. اما تاریخنگاری سرکوبشدهها و طردشدهها میخواهد صدای بیصدایان تاریخ و صدای بیشوکتان تاریخ باشد.